امشب ..
در هراسی هولناک ،
خسته از سرگذشت گذشته ام
و دلزده از سر نوشت نانوشته ام
با چشمانی در راه مانده
تنها مسافر لحظه هایم را
در انتهای جاده ی تنهایی می جویم .
آه .... چه پر بهانه ،
و چه پر درد ،
آغوشم او را می خواند. !!
امشب ..
ج _ علیخانی
نظرات شما عزیزان: