یکی بود یکی نبود
با تو در ثانیه ها
کاش دلها در چهره ها بود

زندگی پرنده مشرق زمین فلسفه و عرفان گاهی باید رفت من خودمم عصر نفرین شده


یکی بود یکی نبود

 

می نویسم ... یکی بود یکی نبود

تو  بدون ... غصه ها بیش و کم نبود !

می نویسم ... توی شهر مرده ی آدمکا...

تو بدون ... نقاب زدن که عار نبود !!!

می نویسم ... بهونه ی قشنگشون تو زندگی

تو بدون ... حسرت و دیوونگی بود .

می نویسم ... دلاشو ن از سنگ ولی کاغذی بود !

تو بدون ... که فکراشون پوسیده و ماشینی بود

می نویسم ... صبح که از خواب پا میشن وضو دارن !

تو بدون ... دنبال دل شکستن و گول زدنن !!

می نویسم ... همشون عادت دارن به همدیگه دروغ بگن

تو بدون ... زخم زبون یواشکی بهم میگن

می نویسم ... آینه پر از غبار دوریه !!!؟

تو بدون ... درد تموم عاشقا ...تو این زمین ...

غصه و .... بی وفائیه .... غصه و بی وفائیه !!!

 

ج _علیخانی

 



نظرات شما عزیزان:

mina
ساعت3:43---29 فروردين 1391
mahshar bud,mersi

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نویسنده : جعفر علیخانی تاریخ :



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به با تو در ثانیه ها مي باشد.