با تو در ثانیه ها
کاش دلها در چهره ها بود

زندگی پرنده مشرق زمین فلسفه و عرفان گاهی باید رفت من خودمم عصر نفرین شده


آدم احمق

دیشب خدا درخوابم آمد

فریاد کشید بر من و با عصبانیت گفت :

آدم احمق   ... !!

در زندگی ، به تو هر چی دادم ،

اندازه ی شعور و ظرفیتت بود .

بفهم ..... !  نفهم ..... ! ؟

این را گفت و رفت .

 بعد از رفتنش بود که

هزاران سوال در ذهنم نقش بست .

انگارفراموش کرده بود :

اگه قرار بود بفهمم ...

نفهم زاده نمی شدم .!!

ج _ علیخانی

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نویسنده : جعفر علیخانی تاریخ :



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به با تو در ثانیه ها مي باشد.