
من و دلتنگی
امشب در پنجره آسمون
رقص و دلفریبی ستاره
و غمزه های ماه رو ندیدم
انگار چشمان آسمون هم
مثل چشمان من
از دوری تو
ابری و غبار آلوده،
هوای باریدن داره.
خسته ازهر چی آسمونه
چشمان دربدرم را به زمین میرانم
زمین سرد و ساکت هم
گویی در غم دوری زمان
غصه داره
خسته ولی خوشحال از درد مشترک
دست در دست هم
با چشمان بسته
سمند ثانیه ها را تاختیم
و درپی زمان و
ستاره گم شدیم
ودر بیکرانها
دلتنگی را به آغوش گرفتیم
واینچنین شد که
ثانیه ها از حرکت ایستادند
زمین مرد
و زمان خاموش شد
و من ماندم و دلتنگی
من ودل تنگی
ج - علیخانی
نظرات شما عزیزان:
s 
ساعت22:56---9 بهمن 1390