
در هراسی دهشتبار از زندگی بی سر و ته ام
سر که نه ، آغاز دل زدگی از تمام زنده بودنم
همان آغاز بی انجام تمام تیره روزی هایم
از پنجره روز گریزانم !!
تا شاید روح سرکشم
پس از سالها بدبختی و در بدری
در عصر دروغین آدمیت :
بیزار از عریانی زخم های پستی و هرزگی آشکار !
فارغ از فریب و دروغ و هرزه دری های پنهان ، !
بیمناک از قربانی کردن اعتماد در جاده خیانت !
و عاصی از برتری فاحشه گان فکری بر روسپیان تنی !
با چشمی گریان از حضور متعفن آدمی
در زمین سبز خدا
در آغوش سیاهی شب
دمی بیاساید.
ج _ علیخانی
نظرات شما عزیزان:
پسری از جنس ثانیه ها 
ساعت7:13---26 بهمن 1390
سلام به به وب قشنگی داری