دیروز ،نانی در سفره داشتم آکنده از بوی گندم خدا
جامی و آبی جوشیده از رودهای نفس بهار
امروز، نانی دارم نهفته در کاسه ی خون
و جامی لبریز از شرنگ و فسون
کاروان زمان بایست
فردایت را نمیخواهم
من در گذشته می مانم..!!
ج _ علیخانی
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب