من مشرقی ام...
زاده ی سرزمین سترگ غم و اندوه
همبستر با تند باد خواهشها
زخم خورده از خنجر گذشته ی سیاه
و مسافر گردنه های صعب العبور فاصله ها
این روزها ...
با دستهای زخمی خود
در کاخهای پنهان شده در دیوار آرزوها
گور کنی را پیشه کرده ام
گوری به بلندای مرگ حقیقت ...!!
ج _ علیخانی
نظرات شما عزیزان: